و گفتی که فردا می آیی... و اندیشه ی این بازگشت سخت بیتابم کرده است... چنانکه از شوق، فضای ثانیه هایم بارانی شده است... پاک و آبی... با بی قراری طول اتاق را قدم میزنم... "لحظه ی دیدار نزدیک است..." هر چند دیداری بدون حضور دست ها و جسم هایمان!... و خودت خوب میدانی آنچه در عشق من و تو کم اهمیت ترین بوده است همین جسم هاست...
عجیب سفری بود... بی خبری از تو هر روز هزاران بار مرا در خود شکست و تمام دقایقش به اندازه ی تمام دریاها باریدم و به اندازه ی همه ی کویرها خواب قیامت! دیدم.
خدا میداند... خدا میداند چقدر خوشحالم... فردا روز زیبائیست... به زیبایی تولد یک عشق... کاش مرا یارای کنار تو بودن بود... بی گمان همه ی دنیا را برایت آذین میبستم... چند شب است بی خبری از تو خواب و خوراک از من گرفته است... اما امشب را با رویای بازگشت تو آرام و کودکانه خواهم خفت...
بارالها شکر که...
پینوشت: دیگر باره "همینجا" خواهم نوشت... آن شناسا نوشتن ، آن هم میان آدمک های نادانی که...! عذابم میدهد... همینجا می نویسم... گمنامی در عشق زیباتر است...
همین جا خواهیم نوشت ... همین جا که روزگار پیش از وصال نیز بسیار برای یکدیگر از عشق گفتیم... همینجا خواهیم نوشت تا تا ابد یادمان بماند هنوز دخترک و پسرک قصه ها هستیم...
سلام بانو ..
به راستی که دخترک و پسرک قصه ها هستید ..
قبول دارم بانو .. گم نامی در عشق زیباتر است ...
بنویس همین جا بانو ..
آرام و جاودان و عاشق ...
سلام
امیدوارم همیشه برای هم بمونید...
آره...دیرزمانیه سر به هم نمی زنیم...حرف هایی را که نوشتی واقعا باهات موافقم...
دخترک آبی و آرام من ... رازقی عزیزم...ترانه ی عشق لحظه لحظه هایم...
تو را ... هوای صاف ... پاک و آسمانی تو را عاشقانه دوست میدارم...رنگ چشمانت را...رنگی که مرا آتش زد ... روز اول ... لحظه ی دیدار ... تو با من چه کردی..؟
بغضی گلویم را میفشارد...اشک شوق در چشمانم حلقه میزند...چشمانی که مال توست...چشمانی که همیشه دنبال توست...
تا ابد همراه تو ام ... همسفر من ...
رامین تو
سلام
کافیست برای عشق گمنام نباشی
اگرنه ناشناس ماندن برای آدمک واره ها که به اسم عاشقی همه جا رخنه کرده اند چندان هم بد نیست
که آسوده تر خواهی نوشت
و آسوده تر خوانده خواهی شد.
بخاطر سبزی حضورت ممنونم
و امیدوارم همسایگان خوبی باشیم برای شادیها و دلتنگیهای هم.
سلام دوست عزیز...با خوندن نوشته زیبات بغضم ترکید...تک تک لحظه های بیخبری از عشقت رو درک میکنم...خیلی سخته ولی باعث میشه قدر همدیگه رو بیشتر بدونیم و اینکه چقدر زیاد این عشقی که خداجون بهمون هدیه کرده رو دوست داریم...خداوند هیچ موقع بندههاشو تنها نمیذاره...یا علی
سلام عزیزم ممنون که به وبلاگم اومدی..البته لینکتون میکنم..چشم.خوشحال شدم امیدوارم فاصله ها برداشته بشه..برم یه چرخی در وبلاگت بزنم
تولد مامانم نمیایی پیشم؟منتظرتم
سلام خوب هستین من دوباره اومدم اومدم که باز به وبلاگم برسم البته شروع کردم ولی براش وقت نمیزارم وبلاگ شما هم قشنگه به من هم سر بزن
سلام دوست عزیز
وای نمیدونید چقدر خوشحال شدم که اینجارو پیدا کردم
راستش شهریور ماه یه بار اومدم وبلاگتون به طور اتفاقی
آدرسشو فراموش کردم
اونوقتا من ورودی جدید بودم
الان هم به طور کاملا اتفاقی از وبلاگ یکی از دوستان دوباره پیداتون کردم
موسیقی قالبتون عالیه
دل هاتون شاد
غمهاتون کوتاه
(( ننشینیم که یاس
شوقمان را ببرد
زندگی میل و تماشا دارد
چه کسی جرأت حاشا دارد؟
سلام ممنون که اومدی من فردا با یه قسمت جدید اپم بیا اشتباهات من هنوز تمام نشده
سلام من آپم با موضوع اشک.. و منتظر حضورتون هستم
کجایین؟نیستین؟۱سوال چه مدلی آهنگ گذاشتین در وبلاگتون؟
سلام
اولین باره که به وبلاگتون میام
مطالب فوق العاده بود...
موفق باشین...